تیک تاک
چهارشنبه 87/12/7 10:35 صبح| تیک تاک، غزه، سکوت | نظر
صدای تیک تاک ساعت ، فریادهای سکوت را افشا
کرده است .
مرگبار
بودن سکوت را حس نمیکنی ، مگر به تلنگری که تیک تاک ساعت ، بر گوشت میزند . آنقدر
به سکوت عادت کرده ای که خوابت برده است .... میشنوی ؟ آری ! این یک شش ماهه ی غزه
ایست ، که چون تیک تاک ساعت ، فریادهای سکوت یزیدیان زمان ره افشا کرده است .
ای کودکان غزه ، ای مادران داغ دیده ، ای پدران
قدخمیده ! آتشمان نزنید با زجه هایتان... ما هم درد شما را حس میکنیم . من هم شش
ماهه بودم که بر سر مادرانمان تلی از آوار میساختند این حرامیان .ما هنوز صدای
آژیر خطر نیمه های شب را ، به خاطر داریم .
رهبرم حکم جهاد با سلاح نداده است .
دستانم بسته اند . ما هم در حال جنگیم ، اما در
جنگ ِ امروز ِ من و هموطنانم ، خمپاره و موشک تصمیم نمیگیرند . بمبهایی که نثار ما
کرده اند ، بی رحمانه تر از آن موشکهای شبانه است . از درون خودمان دارند چهارشنبه
سوری و شب ِ آتش به پا میکنند . ای کودک غزه ای ! فریاد هم که نزنی ، تصویرت جگر
سوز است و خشم ملتها را بر میانگیزد . چه بگویم من ، که حتی در این جنگ ِ سکوت !
هنوز خشم خودم هم در خواب است و حتی چهره ای ندارد که دل کسی را بسوزاند .
انتظار
چهارشنبه 87/12/7 9:58 صبح| انتظار، مهدویت، جمعه | نظر
از دیده خون فشان و پا برهنه به راهت نشسته ایم ، ای تک
سوار وادی عشاق ! پس چرا نیامدی ؟
گفتند فریادگر ِ أنا الحق ِ مطلقی ، ای دادگر چشمان منتظر !
پس چرا نیامدی ؟
قرآن های به نیزه رفته ، ترتیل میکنند ، ای خون بهای دشت
نینوا ! پس چرا نیامدی ؟
هر جمعه در آرزوی تو ندبه سر دهم ، ای ندبه خوان قلب مدینه
! پس چرا نیامدی ؟
عمر و جوانی ، همه را نذر تو کرده ایم ، گشتم فدای خال
هاشمی ات ، پس چرا نیامدی ؟
لایق نیَم که به رویم نظر کنی ؟ گشتم سیاه و سرفکنده ، پس
چرا نیامدی ؟
از ما نشانه ی دلبر گرفته اند ، از ظنِّ این حرامیان نجاتم
نمیدهی ؟
در انتظار روی تو من سر همی دهم ، ای مادرم فدای مادرت ، صبرم
نمیدهی ؟
جمعه ، چون یتیمان کوفه ام ، احمد نشان فاطمه ، خبر از مادرت نمیدهی ؟
مرغ ملکوت