سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نامه ای به خدا

چهارشنبه 91/2/27 6:45 عصر| مسکن مهر . کار . ازدواج . شغل . وام | نظر

هو الرازق

وقتی نام خدا را می آوریم دیگر نیازی به هیچ گونه مقدمه چینی نیست . خدای رازق خودش مقدمه ی هر گفته و ناگفته ای است . دیشب وقتی با محمد از کوچه پس کوچه های شهر رد میشدیم و به این همه ساخت و ساز رو نگاه میکردم همزمان شده بود با لحظات اذان مغرب . یکهو انگاری که دستم در دست خدا باشد و بخواهم برایش درد دل کنم ، بلند بلند شروع کردم به حرف زدن . بدون اینکه توجه کنم مردمی هستند که از کنارم رد میشوند :

سلام خدا . وقت داری ؟ خدا تو گفتی ازدواج کنیم تا سنت پیغبرت ادا بشه .گفتی بقیه مسائل به عهده خودت هستش و ما اگه همت کنیم تو هم راه رو باز میکنی .  ما هم تو جوونیمون راه پیغمبری رو رفتیم . الان بیشتر از یک ساله عروسی کردیم اما هنوز نه کارمون ثابت شده نه وضعیت خونمون . الانم که صاحبخونه داره میگه 6 ماه مونده به اتمام قرارداد بلند بشیم . خوب خدا تو که ماشااله اون همه داری و اون همه کار ازت بر میاد . حالا نمیشه یه خونه به ما بدی و یه کار ؟ خوب از کریم به اندازه ی کرامتش گفتن بخواه . تو هم که خدای کرامتی .

بعد به محمد نگاه کردم و گفتم : یعنی خدا صدامو شنید ؟ راستی کرامته خدا چقدره ؟ نکنه الان بگه این بنده ی من چقدر پررو هستش ؟ محمد ممکنه من و تو صاحب یه خونه بشیم و بعدش دیگه نگرنیمون این باشه که چطور میشه به دیگران کمک کرد ؟ . . .

تو همین فکرا بودم که رسیدیم خونه ی بابام اینا . شب که برگشتیم ، اومدم نت و با یه دوستیحرف میزدم که ناخود اگاد این موضوع خونه و مسکن مهر و اینا مطرح شد . اون بنده خدا گفت من به دوسه تا آشنا میسپارم توکل به خدا کارتون انشااله درست میشه . فرداش که تماس گرفت باهام ، گفت فلانی ! یه نامه ی درخواست بنویس و شرایط زندگی خودت و همسرت رو توش بگو . بنویس که چه مشکلاتی دارین . بنویس که تا کی وقت دارین . بنویس چقدر الان پول تونستین جور کنید ..... گفتم باشه مینویسم . اما مخاطبش کی باشه ؟ گفت بنویس حالا تا بعد مخاطبش رو هم میگم ....

تلفن رو که قطع کرد ، یاد حرفای دیروزم به خدا افتادم . یاد این که مگه دیروز مخاطبه من خدا نبود ؟ خوب چرا من دنبال مخاطب میگردم ؟ برای خود خدا نامه مینیسم :

سلام خدا . احترامن به عرض میرساند..... نه نه نه. . . خدا رفیق تر از این حرفاست . با خدا که نباید اینطوری کتابی و رسمی حرف زد .

سلام خدا . من و محمد داره دوسال از عروسیمون میگذره . دوساله به بنده هات رو نزدیم . حتی به پدر و مادرمون . حالا هم اومدم با خودت درد و دل کنم . خدا اینجا به آدم میگن برو ازدواج کن ما وام میدیم . اما نمیگن برا وامتون ضامن لازمه . نمیگن وقتی وام خواستی بگیری باید کاری داشته باشی که بتونی قسط هاش رو بدی . خدا اینجا کرایه خونه ها قانون نداره . هر کی صابخونه هست و هر کی زورش بیشتر بود بیشتر میتونه ازت کرایه بگیره . هر وقت دلش بخواد میتونه بگه از خونم بلند شو . مثل ما که الان 6 ماه جلوتر بهمون گفته بلند شو خونم رو میخوام . خدایا اینجا انقدر گاهی بهت فشار میاد که بعد از 3 سال برای زیارت قم هم نمیتونی بری چون میترسی اگه مرخصی بگیری همین کاری رو هم که تازه قرارداد بستی از دست بدی . خدایا اینا رو بنده هات نمیگم . به خودت میگم . به تو که میگی زندگی مشترک و شوع کنید و از کم بودن داراییتون نترسید که من خودم رزاقم . خدا اینجا مسکن مهر رو هم به این راحتی ها بهت نمیدن . بعد از 4 سال ثبت نام هنوز خبری از خونه دار شدنه آدمایی مثل من نیست . خدایا اینجا جمهوری اسلامیه ولی انقدر زندگی متاهلی آدمو توی تنگنا قرار میده که خیلی از جوونا حتی بعد از 30 سالگیشون هم تن به ازدواج نمیدن . چون بیکاری و بیخونه بودنه من و محمد رو میبینن . خدایا راستی خبر داری چند تا جوون عین من و محمد به امید خودت زندگیشون رو شروع کردن ؟ خدایا اما با همه ی اینا بازم شکرت میکنیم . چون هنوز تو رو داریم که دلگرمی سختی هامون باشی .

تو گفتی که در قلبه شکسته جای داری.......شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن .......

خدایا جز برای خودت برای کسی نامه نمینویسم . خودت داری میبینی که خونه نداریم . خودت داری میبینی وام گرفتن ضامن میخواد . خودت وضعیت کارمون رو خبر داری . خودت وضعیت اقتصادی جامعه رو میبینی . میخوام اینا رو بهت بگم تا خودت با وعده های خودت حساب کتاب کنی . ببینم با حساب و کتابت جور در میاد ؟

میدونم خدا همه اینا رو میخونه و میدونه . ولی خوب از خدای خودم انتظار دارم وقتی من رو آورده توی این دنیا سختی های دنیاش رو هی به رخم نکشه .

خدایا میدونی چند تا جوون شروع زندگیشون با استرسه ؟

راستی چرا ؟


ولایت عشق

شنبه 91/2/23 2:14 عصر| | نظر

بسم الله النور

 

 گفتند از علی بگو... برایشان گفتم  : علی را جز عدل نبینم . گفتند : علی اگر عدل داشت که این نبود وضعیت حال و روزمان . گفتم علی عدل را به پا کرد و دشمنان علی طاقت عدلش را نداشتند . . . گفتند علی زبانش برنده بود . گفتم : علی کلامش حق بود و حق میبُبرد هر چه ناحق باشد . ... گفتند و گفتم  .... اما ... من نمیگویم دگر گفتن بس است / گفتن اما هیچ نشنفتن بس است .... اینان نمیخواهند بشنوند . نمیخواهند حق را ببینند . علی را به سخره میگیرند تا پنهان کنند عدلش را . تا نشنوند قرآن ناطق را . این ها هم سفره ی قوم بنی اسرائیل اند و بی نمکیه  لقمه هایشان یک طعم دارد .

 

علی بی کسو کار نیست که حرمتش را بشکنند و بخواهند نامش را از صفحه ی روز گار پاک کنند . علی پادشاه عرش اعلاست . علی همسر فاطمه زهراست . علی پدر حسنین است . علی .... علی غیرت الله است .  مگر میشود علی با سخنه خوردبچه ها خانه نشین شود ؟ غیرت الله اگر سکوت هم میکند به فرمان خداست . سکوتش هم کم از جهادش نیست . علی را چه میفهمند آنان که حرمت عاشورا را میشکنند ؟ آنان که از اعراب جاهلیت هم پست تر هستند . در جاهلیت هم محرم ماه حرام بود حتی . ... علی ولایته من و تو را دارد در غیبت مولایمان . من و تو را چه شده است که خود را برتر از مولایمان میبینیم این روزها ؟

 

چه شده است که حسین بن علی ، عباس و مالک همه جمع امده اند .چه شده است که حسین بن علی به قمر بنی هاشم اشاره میکند که بپرس اینان با علی چه کردند ؟ و من زبانم قاصر میشود در پاسخ به فرزند علی بن ابی طالب .....

 

راستی ما با علی چه کردیم ؟

 

  مرغ ملکوت

 


بدون شرح

شنبه 91/2/2 5:12 عصر| | نظر

اصلاح میشوم . به امید آنکه تو هم مسیرم را اصلاح کنی .

رابطه ی اتومیبل و جاده یک رابطه دو طرفه است .