آقای خوبی ها
شنبه 90/10/24 11:23 صبح| | نظر
سلام بر حسین بن علی .... سلام بر اربعین ..... سلام بر کاروان عاشوراعیان..... وسلام بر تو ای آقای خوبان
آقای خوبان راستش را که بخواهی امروز دوباره دلم هوایی شده است . بعد مدت هاست که هوایی شده است . دلم خوب ها را خوب میبیند و بد ها را هم به خوبی تعبیر میکند و ندید میگیرد .
آقای خوبی ها مدتی هست دلم با تو غریبگی میکند و حرف هایش را به زبان نیامده قورت میدهد. بس که ترس انداخته اند به جانش از ابهت پادشاهی شما و خدا بر عالمیان.
مگر نه اینکه تو آقای خوبی ها هستی ؟ مگر نه اینکه هم آقا هستی هم خوب هستی ؟ پس چرا همه ی ما از تو و خدای تو فقط جبار را شناخته ایم ؟ از قیامت فقط جهنم و عذاب را شناخته ایم و همه اش از هول و هراس روز محشر میگویند برایمان ؟
پای منبر آقایان که مینشینم همه اش افسرده میشوم . گفتن ندارد . اما دلم برای مظلومیت تو در منبر ها میسوزد . حتی برای مظلومیت خدا هم میسوزد .
یادم می آید بچه تر که بودم مامان هروقت عصبانی میشد و مرا میزد بلافاصله من را در بقل گرفته و آرامم میکرد . چون مادر مهر دارد . محبت دارد. خشمش هم از روی محبت است . باور ندارم خدایی که میتواند مادر به این پر مهری را خلق کند از او مهربناتر نباشد . خدا اگر غضب هم کند باز هم من را باید در بقل بگیرد . باید نوازشم کند . آخر خدا هم خدای خوبی هاست . تو هم معلم و آقای خوبی ها هستی .
پس چرا به دل بچه شیعه ها فقط از ترس قبر میگویند ؟ چرا نمیگویند که خدایی که قبر را آفریده همانجا در کنارمان هست ؟ چرا از قشنگی لحظات با تو بودن نمیگویند ؟ چرا از آرامشی که میدهی نمیگویند ؟
چرا نمیگویند که تو که بیایی قشنگی ها قشنگ تر میشود عین رویای کودکانه !!! چرا نمیگویند که میشود خدا را عین رفیق بی ریا صدا زد و در بقل گرفت ؟
آقا جان بیا و منبر ها را خودت در دست بگیر که مردم خدا را بشناسند نه به پادشاه غضبناک بودن . بشناسند به همچون مادری مهربان که دل دیدن هق هق جگر گوشه اش را ندارد و همین که باز صدای مامان را از زبانش میشنود دوان دوان او میشود .
بیا و یادمان بیانداز که قشنگی ها را قشنگ ببینیم . بیا و بگو که کسی برتری بر کسی ندارد و این همه جنگ نکنند بر سر هیچ .
راستی خبر داری؟دیگر کسی برای خوب بودن جنگ نمیکند . خبر داری خوب بودن بی کلاسی شده است ؟خبر داری آرامش را باید این روز ها گدایی کنیم از سنگ خارا؟