یا علی گفتیم و ...
یکشنبه 85/11/15 3:58 عصر| | نظر
خدایا من رو از خواهشهای نفسم نجات بده ،
خدایا من رو با بهترینهات آشنا و همنشین کن ،
خدایا چشمان دنیویم رو ببند و دلم رو بینا کن ،
خدایا من رو عاشق بمیران .
خداوندا جمال و جبروتت مرا شیفته ی کوی عاشقی گرداند ولی بی هدایتت گمراهم .
الهی و ربی من لی غیرک....
بارالها ؛ نشانه های حضورت را با پوست و استخوانم درک کردم .
خداوندا من که میدانم هستی ، من که آیتت را لمس کرده ام ، من که صدایت را شنیدم و لبیک گفتم ...
پس چرا تو فریاد مرا پاسخ نمیگویی ...؟
الهی و ربی ؛ معشوق من ؛ هم اکنون به تو نیاز دارم ، درهای قلبم را به سوی هر آنچه غیر توست بسته ام ، هم اکنون به فلبم بیا ،
بیا و آشفتگی وجودم را آرامش بخش باش...
" ع " عاشقی را به من آموختی و به عباس رساندیم ، " الف " آن را بر دلم حک کردی و به انس و الفت مولایم اسیرم کردی ، شمیم شهادت را به رؤیایم آوردی و قلبم را بهانه ی تپیدن دادی ، حالا که به " ی " یا رسیده ام چرا یاری ام نمیکنی .... ؟
خداوندا ،
هم اکنون به قلبم بنگر که دیگر توان دوری ات را ندارم ، در میان عاشقی ، صبوری را نیاموخته ام چرا که : غم عشقت بیابون پرورم کرد ، هوای وصل بی بال و پرم کرد ، به مو گفتی صبوری کن صبوری ، صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد....
بدنم را به بال فرشتگان بسپار تا تعلقم از زمین قطع شود و صاحب و مالک حتی ذره خاکی از آن نباشم ؛
مولایم را اشارت نما که حال زار مرا بنگرد و بر ناتوانیم آمرزش طلبد . باشد که مقرب کوی وصالت گردم .
طعم شیرین و دلنواز شهادت عاشورای حسین را بر کام خشکین من جاری نما که نیک دانم کربلا با آغوش باز پذیرای دیوانگانش میباشد .
ای سر و پا ، بنگر که چگونه در فراغ تو بی سروپا گشته ام ...
روح خود را به امانت مگر به من ندادی ؟ حال بنگر که چگونه به دوش کشیدن بار این امانت کمرک را خم کرده است ، دنیا دیگر جایی برایش ندارد ..
" هم اکنون به قلبم بیا "