قرتی بازی ممنوع
پنج شنبه 87/1/15 12:52 عصر| یا علی گفتیم و ... | نظر
تاریکی و غربت و آه و ناله را نظاره گر باش ، در میان سیلاب اشک ، دیده را بگشا ، نه !! دیدگان دلت را میگویم .
میگویند اگر صدای حق را خواهی شنوی ، گوش سر را ببند و اگر خواهی که ناظر نور حق باشی و دیده را جلا دهی ، چشمان سر را ببند ، حال اگر آرام باشی ، میشنوی فریاد های مردی را که بر سر و سینه ی خود میزند و مجنون وار لیلایش را صدا میزند و میبینی زجه های زنی را که گویا دمی مانده تا از حال برود . میشنوی سلامهایی را که سوی نجف و مدینه روان است و میبینی غربت انتظار را و میسوزی آندم که نام کربلا را میشنوی . لحظه های عشق بازی را میبینی و محشر دلهای خسته را .
فرمانده ی مجلس رمز یا حسین را میگوید و از تو پاسخ یا زینب را میخواهد و به ناگاه حس میکنی بند دلت میگسلد با انفجار صدای یا اباالفضل ، تو یا حسین گویان ، فرمانده را صلا میدهی و جز یا اباالفضل آخرش نمیشنوی پاسخی را ....
خاکریز هیئت ، عاشورای کربلاست امشب ، دشمن نفس ، هرمله ی جانت شده ، به در آر این پیراهن نکبت بار آل یزید را ، مگر در قتلگاه امروز نمیبینی تن بی سر همت های حسین ندیده را ؟مگر از تبار هندویی که آن سان در مقابل لشکر جهاد اکبر ، خرامان میروی و خون جگر شهیدان را به حلقت جرعه جرعه مینوشی و دم بر نمی آوری از وحشت دیروزت ، برای زنده به گور شدن .
امروز هم کربلا غوغاست ، کربلای حسین و کربلای جان و کربلای .... .
امروز محشر را میتوان حس کرد ، میتوان علت حلاجی شدن کوهها را حس کرد ، میتوان حس کرد چرا همه میگریزند وقت قیامت ، حتی کوهها هم بند بندشان چون پنبه ی زده شده میشکافد و قتی آتش خیمه ی امت محمد و بی شرمی دجال های زمان و جان دادن علی اکبرها را میبینند.